ارسالکننده : گل دختر در : 85/7/6 10:57 عصر
8 شهریور 1384
این تابستان خیلی بی بخار بود . خیلی چیزهای کمی یاد گرفتم که معلوم نیست در کجای زندگی به کارم می آید . مثلا یاد گرفتم که قورباغه را باید اول خوب جوید بعد قورت داد ! یاد گرفتم که گروه خونی شما معرف شخصیت شماست . ( بنده هم دهنده بد بخت ) یاد گرفتم که وقتی شماره تلفنی را روی یک تکه روزنامه یا پشت جعبه دستمال کاغذی می نویسیم باید اسم طرف را هم فورا کنارش بنویسیم و آموزه های دیگر که حق چاپ برای ناشر محفوظ است .
سرچهای بی انتها را به قصد مطلب دندان گیری برای وبلاگ شروع کردم که ناگه یادم افتاد اصلا برای چه اینجا گل دختر شد . دوباره دردی کم کمک بزرگ قلبم را گرفت که تا کی می خواهیم وبلاگ را یک صفحه شخصی خصوصی بدانیم . روی سخن من با بچه های مذهبی هست . تا کی از حالات عرفانی و سیر و سلوکاتمان به قصد نعوذ بالله ریا ( زبونم لال ) بنویسیم . واقعا این چیزها هم نوشتن دارد ؟ آنکه را اسرار حق آموختند دوختند . اعتکاف می روی ؟نماز شب میخوانی؟ در مجلس عزاداری غش می کنی ؟ دلت برای امام زمانت تنگیده ؟ التماس دعا . دوستان عزیز شرمنده ولی من و او را سننه !
ورود برای عموم آزاد است . وبلاگ یک محیط اجتماعی است . همی گویم و گفته ام بارها که اینترنت هم احکام خودش را دارد که هر گاه مراجع تقلید آنلاین شدند حتما فتوایش را صادر میکنند اما عقل سلیم در این است که به کار گرفته شود .
اینجای قرآن را خوانده اید ؟ ادعوا ربکم تضرعا و خفیه و دون الجهر من القول باالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین . یعنی چه ؟ یعنی فقط تو نیستی که خدا داری . منم دارم او هم دارد ولی هیسسسسسسس . هر کی تو دلش .
بین خانمها بیشتر پیش میاد که وقتی صحبتهاشون داغ میشه دلشون نمیاد که از همه ذکر خاطره نکنن . ریز و درشت را تعریف می کنند و بعد متذکر می شوند غیبت نباشه ها ولی ....
غیبت هست . به حرف گربه سیاه که بارون نمیاد . ما هم داستانهای معراجمان را از اینجا به آنجا می گوییم و در دل گوییم ریا نباشه .
زنانه ها - وبلاگ گروهی چند زن اصلاح طلب - تریبون فمینیستی ایران - زنان ایران - سازمان رهایی زن - زنان فردا - دخترک و ... یعنی اینها دل ندارن ؟ ادعای اصلاحات دارند ولی بیشتر وقتشان به اصلاحات بر و روی هست وشاید بیشتر از اصلاحات اجتماعی درگیرش هستند ولی آرمان دارند و می دانند که آرمان به دنبالشان نمی آید آنان باید به دنبالش بدوند .
کمال - قرب الهی - فرج آقا امام زمان - برقراری حکومت عدل - آرمان - هدف
کو ؟ کدوم وبلاگ هست که واقعا برای هدفش کار کنه اونجور که اونها کار می کنند ؟ اینها هست که منو به فریاد می آره . بعد از مدتی وبلاگ نویسی اینقدر با نت صمیمی می شن یا می شیم که چهار دیواری اختیاری و می زنیم تو خط فردیات .
نه فقط وبلاگ . چه در دنیای مجازی چه حقیقی . چرا جهان اسلام نباید یک زن به قدرت رایس داشته باشه . چرا برای انتخاب مشاور رئیس جمهور در امور بانوان یک زن سیاستمدار دلسوز شناخته شده موجود نیست ؟ چرا زنانی که دم از آزادی زنان و احقاق حقوق می زنند اینقدر پرکار و فعال هستند آن وقت ما در جلسات روضه و ختم انعام با همان لحن همیشگی ثمانیه ازواج میخوانیم ؟
در سایت انتخاب زنان مطلبی خواندم از زنی که به خاطر انتخاب نشدن معین غمی بزرگ بر دلش نشسته بود . آه و وایش به هوا بود و جالب اینکه به فردایی روشن هم چشم دوخته بود . آخر فمینیست بود ولی این حساسیت اجتماعی اش را در دل ستودم و از فقدان چنان زنان فعالی در موضع خودم حسرت خوردم . ( میتوانید به این لینک مراجعه کنید و فقدان سایتهای فعال مذهبی زنان را به عینه ببینید )
خدای ما هم خوب گفته که : هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان

کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 85/7/6 10:53 عصر
30 مرداد 1384
خبرنگار عاشورا دو صفت در شرح حال زینب کبری ( س) بیان می کند :
زنی بسیار با حیا و سخنرانی دانشمند و چیره دست .
حضور زنان اگر همراه این دو صفت باشد پیشروترین الگوی حضور است

کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 85/7/6 10:49 عصر
16 مرداد 1384
دلمان را خوش کرده ایم که در عصر ارتباطات زندگی می کنیم . از این ور آب با کسی آن ور آب می چتیم . دو سه ترم زبان هم چاشنی اش می کنیم و میگیم یه دوست خارجی داریم فلانه و الخ . تالار گفتمانی می رویم ، روابط اجتماعی ، روابط انفعالی ، روابط انفجاری . واقعا چقدر به این گفت و شنودها میشه اطمینان کرد ؟ نه از اون لحاظ که بحثش مفصله ! از این لحاظی که مختصرا عرض میشه . چطور میشه یقین کرد با انسانها واقعا رابطه دارید . یعنی چیزی می گویند و شما جوابش را . یعنی دقیقا ارتباط دوطرفه است یا ما حداقل اینطور فکر می کنیم ؟!
خیر ... من میگم محدودند کسانی که واقعا رابطه دوطرفه دارند و دقیقا منظور طرف را فهمیدند . مثلا خود من وقتی وارد تالار گفتمان شدم ، موقع انتخاب آیدی پیش خودم گفتم : آدم ... منم یه آدم مثل بقیه آدمها . ولی شستمان خبردار نشده بود که باقی فکر کردند که فکر کردیم خیلی آدمیم ! ما عددی نبودیم که بخواهیم آدم باشیم . از این رو epsilon شدیم . بی نهایت کوچک و صد البته سرنوشت ساز برای محاسبه حد و انتگرال . حالا مثبت یا منفی اش بماند . خدا داند و خودش . القصه، بارمان کردند که رطب خورده منع رطب کی کند ؟!
گفتیم به اپسیلونگی مان در نمودار زندگی ادامه دهیم که خوردیم به نقطه عطف . تقعر منحنی رو به بالا شد . از آنجا که فقط یه اپسیلون بودیم مدتی طول کشید تا نقطه عطف را طی کنیم و اکنون در ادامه راهیم . اما آیا کسی این نقطه عطف را دید ؟ شاید گمان بردند یا دید که نقطه عطف را از توی کتاب تاریخ یافتم که مثلا فلان انقلاب نقطه عطفی در تاریخ بشریت بوده یا شعر امام (ره) : ای نقطه عطف ..../ برگیر ز دوست جام مستی ( حافظه بنده پوزش می طلبد از کم کاری !) اما نقطه عطف دقیقا یک نقطه بود گویا و مبهم .
خط به نقطه گفت / نقطه چیست ؟هیچ! / نه که مستقیم / نه که پیچ پیچ / نه تو راست عرض / نه تو راست طول / هیچ نیستی / جز فریب و گول / نقطه گفت به خط / رنج تو ز چیست / زانکه نقطه را / عرض و طول نیست / گرچه نیستم / پیچ پیچ و راست / پیکر تو نیز / جمع نقطه هاست .
حال که نقطه عطف را پشت سر گذاشته ایم جناب ما ! و روی نمودار صعودی اکید زندگی در تکاپوییم به مرحله دیگری میرسیم به نام «گل دختر»
ایست ! اپسیلون ، «گل دختر» نیست !! «گل دختر» شاید گلی باشد که دختر خوبیست یا شاید دختری که مثل گله . یا دختر گل فروش یا گل دختر فروش ! «گل دختر» میخواد روز به روز شکوفا تر بشه ، پژمردگی را ندیده و نمی بینه فقط آسمون را می بینه و به پیش میره . برای همین بعضی ها میگن سر به هواست !
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 85/7/6 2:24 صبح
7 آذر 1383
من سکوت خویش را گم کرده ام !
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم !
ای سکوت ای مادر فریادها
ساز جانم از تو پرآوازه بود
تا در آغوش تو راهی داشتم ،
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریادها !
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من ؟
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من !
فریدون مشیری
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 85/7/6 2:22 صبح
22 مرداد 1383
من مسافرم ، مسافرتی طولانی . بهش میگن مهاجرت
من مهاجرم ، مهاجرتی از این شهر به اون شهر
اون شهره صدها کیلومتر اون طرفتره . اون بالاها
شهر خوبیه . همه میگن . همه راست گفتن منم میگم
بیشتر آدم خوبا اونجا هستن . یه خانم خیلی خوبی هم اونجا هست . بهش سر میزنم
و من مسافرم . مسافری از دنیای مجازی به دنیای حقیقی . از اینترنت به اون ترنت
مسافرتی که مقصد نداره . فقط میرم
میرم تا به یه جای دیگه برسم نه جایی مثه اونجا که بودم
کارتنها کف خونه پهنه . دارم وسایلم هم می برم برای مهاجرت
ولی برای مسافرت هیچی نمیخوام . یه اراده کافیه
باید دست خالی مسافرت کنم . ره توشه هم نخواستم
دیگه دو چیز نیستم .
ساکن شیراز و کاربر اینترت
و هستم مسافری مهاجر
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
اخطار: نکنید نمیکنم . حلال رو میگم
و ان تعفوا اقرب للتقوی
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت
کاش همیشه مسافر باشم . سکون خوب نیست .
تو هم سعی کن تو اینترنت مسافر باشی . اینجا اطراق نکن که گرگ و میش زیاد داره .
دست علی یارتون
خدانگهدارتون


آخرین لینک : بدون شرح برید بخونید . وبلاگ سید حسن حسینی ( مسیحا ) یکی از شعرای خوش ذوق کشور که چند ماه پیش دار فانی را وداع گفتند و مورد تحسین مقام معظم رهبری هم بودهاند .
کلمات کلیدی :